سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون خشمناک شوم ، کى خشم خود را فرو نشانم ؟ آنگاه که انتقام گرفتن نتوانم ، تا مرا گویند اگر شکیبا باشى بهتر یا آنگاه که توانم تا مرا گویند اگر ببخشایى نیکوتر . [نهج البلاغه]

کرامت آقا ام زمان علیه السلام عجه الله تعالی فرجه الشریف - یا اباصالح المهدی (عج)

جستجو در وبلاگ:
Powerd by: Parsiblog ® team. ©2006
کرامت آقا ام زمان علیه السلام عجه الله تعالی فرجه الشریف(شنبه 84 مهر 23 ساعت 12:43 عصر )

 

بر اساس کرامت ثبت شده در

دفتر ثبت کرامات مسجد مقدس جمکران

 شناسنامه کرامت

 موضوع کرامت: شفاى کامل روحى 

 منبع کرامت: دفتر ثبت کرامات و خاطرات مسجد مقدّس جمکران، شماره  107

 مشخصات: برادر ا - م، چهل ساله، افسر جانباز نیروى انتظامى، لیسانس، ساکن قم

 زمان کرامت: 10/4/76 

 مکان کرامت: مسجد مقدّس جمکران 

  تاریخ ثبت کرامت:   1378

 اسناد و مدارک: چهار برگه استراحت پزشکى از طرف اداره کل بهدارى ناجا، گزارشات بیمارى از شوراى روانپزشکان ناجا و آزمایشان مختلف.

 زیر نظر پزشکان متخصص: مظاهرى، جهانى، کیهانى، دلیر، امامى، روح الهى، قاضى، واحد، عدل پرور، هاشمى، شجاع‏الدین، حیاتى، دانشخواه، معدنى پور، پیامى، توسل، حشنانى. 

 اظهار نظر پزشکى:

 معاینه شد و ایشان قادر به خدمت کامل مى‏باشند.

 خلاصه کرامت به نقل از شفا یافته:

 اینجانب مدت  92ماه سابقه در جبهه و مجروح بودن و موج گرفتگى در تاریخ  16/10/75براى معالجه به شوراى عالى ناجا مراجعه کردم و تشخیص دادند از نظر روحى افسردگى شدید دارم که در مدت درمان از خدمت معاف بودم که بعد از ردّ کردن پزشکان و مأیوس شدن از درمان به امام زمان علیه‏السلام متوسل شدم و در صحن مقدس مسجد جمکران خواب حضرت را دیدم که بعد از این جریان و عنایت حضرت صاحب الزمان شفاى کامل پیدا کردم و به ادامه تحصیل و کار مشغول شدم.

  شرح واقعه از زبان شفا یافته:

 اینجانب سرگرد نیروى انتظامى و جانباز جنگ تحمیلى مى‏باشم که مدّت  92ماه سابقه حضور در جبهه‏هاى حقّ علیه باطل دارم و بارها مجروح شدم، ولى سعادت شهادت را نیافتم. بر اثر جراحات و موج گرفتگى دوران جنگ، گاهى از نظر روحى دچار افسردگى مى‏شدم و حالت روانى پیدا مى‏کردم. در تاریخ16/10/75  طبق دستور اعضاء شورایعالى پزشکى اداره کل بهدارى نیروى انتظامى به خاطر پسیکونوروز شدید )افسردگى شدید( و سابقه اسارت و PTD و مجروحیّت و شیمیایى، مدّت چهار ماه به بنده استراحت پزشکى دادند. ولى پس از مدّت‏ها درمان و معالجه، پزشکان قم و شورایعالى تهران برایم عدم پاسخ به درمان تجویز نمودند و جوابم کردند.

 با مأیوس شدن از همه جا، تنها پناه و دواى دردم را توسل به امام زمان علیه‏السلام دیدم و نذر کردم؛ دو ماه با پاى پیاده از جاده قدیم جمکران محضر مبارک آقا امام زمان علیه‏السلام برسم.

 یک روز که طبق نذرم به مسجد آمده بودم، بعد از دعا و نماز و گریه و درخواست شفا از حضرت، در صحن مسجد خوابم برد، در

خواب دیدم در محلی هستم و سیدی که در بیداری او را می شناختم در آنجا حضور  دارد  و بسیار مودب در کنار فرد دیکر نشسته بود، فهمیدم آن بزرگوار از ایشان مقامشان بالاتر است، یک مرتبه آن آقا رو به من کرد و مرا به نام صدا زد و حالم را پرسید و فرمودند:

 سید احمد چه مى‏خواهید؟ و تکرار فرمودند: چى مى‏گى بابا؟

از آنجایی که آن سید نزد آن آقا

  مؤدب نشسته بودند، در عالم خواب فهمیدم که ایشان آقا امام زمان علیه‏السلام است. با گریه و اشک و آه، دامن آقا را گرفتم و ماجراى ناراحتى‏هاى روحى و جسمى، سوزش و خارش داخل مغزم، گیجى و سر در گمى و پریشانى، حواس‏پرتى، موج‏گرفتگى منجر به یک نوع دیوانگى، و از خود بیخود شدن خود را، تعریف کردم و به شدّت گریه مى‏کردم و مى‏گفتم:

 آقا مگر ما صاحب نداریم؟ پس چرا خوب نمى‏شوم و تمام دکترها جوابم کرده‏اند، حتى دیگر قادر به خدمت هم نمى‏باشم و اصلا پزشکان معالجم صلاح نمى‏دانند که من خدمت کنم، چون جنون آنى به من دست مى‏دهد و به هیچ وجه نمى‏توانم حتى درس بخوانم، صداى سوت مى‏شنوم، نمى‏توانم بخوابم و آسایش ندارم.

 آقا با ملاطفت خاصّى، دستى روى سرم کشیدند و گفتند:

 "آقا احمد خوب شدى، بابا برو سر کارت!"

 از خواب بیدار شدم، دیدم آنقدر گریه کرده‏ام که تمام صورتم و زمین خیس شده است. با همان حال به منزل برگشتم. مجددا همین صحنه را مفصّل‏تر در منزل خواب دیدم.

 فرداى آن روز به بیمارستان مراجعه کردم، پزشکان معالجم پس از انجام انواع آزمایش‏ها نوشتند:

 "آقاى فلانى از نظر قلبى معاینه شد و معاینه و نوار قلب ایشان سالم است و قادر به خدمت کامل مى‏باشند".

 همچنین شوراى روان پزشکان اعلام کردند:

 "نامبرده مورد معاینه مجدد قرار گرفت. نظریه شوراى مورخ 13/5/76 مبنى بر انجام خدمت عادى، مورد تأیید است".

 نتیجه آزمایشات باعث تعجّب تمام پزشکان شده بود و همه به من تبریک مى‏گفتند و با گریه مرا به خدمت تشویق و بدرقه نمودند. از آن تاریخ به بعد سخت مشغول کار هستم و دیگر هیچگونه احساس ناراحتى ندارم، بلکه تا کنون چندین دوره کامپیوتر و دروس دیگر را پشت سر گذاشته‏ام.

 مهبط انبیا بود مسجد جمکران قم

 معبد اولیا بود مسجد جمکران قم

 بهر دواى دردها، خاصه گرفتن شفا

 قبله گه دعا بود مسجد جمکران قم



» محمد اسماعیل نژاد
»» نظرات دیگران ( نظر)

اوقات شرعی

بازدیدهای امروز: 7  بازدید
بازدیدهای دیروز: 1  بازدید
مجموع بازدیدها: 19641  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

کرامت آقا ام زمان علیه السلام عجه الله تعالی فرجه الشریف - یا اباصالح المهدی (عج)
محمد اسماعیل نژاد
من اصولا خیلی با حال هستم! ... شوخی میکنم جدی نگیرید. من همان عاشق بیابانگرد بی جایگاه هستم. همین...
» لوگوی دوستان من «

» آرشیو یادداشت ها «
آبان ماه 84
مهر ماه 84
» اشتراک در خبرنامه «